سندروم سیزیف مدیران
آیا تا به حال برای شما به عنوان مدیر یا صاحب کسب و کار، پیش آمده که درگیر نیروی انسانی بشوید که انگیزه لازم برای ادامه کار را ندارد؟
آیا همکاران و کارمندان شما از کارهای تکراری خسته شده اند و دیگر مانند گذشته کار نمی کنند؟
آیا شما، همکاران یا کارمندانی دارید که در کار خود احساس پوچی می کنند؟
در این مقاله، من به یکی از موضوعات مهم در حوزه مدیریت نیروی انسانی می پردازم و این موضوع، "احساس پوچی و تکراری بودن کارها" است.
مقدمه
از میان انبوه خدایان اسطوره های یونان باستان، برخی از آنها مانند "زئوس" و "سیزیف" بیشتر از دیگران به ادبیات عمومی راه پیدا کردهاند.
داستان از این قرار است که سیزیف محکوم به مرگ می شود و با فریب دادن مسئول مرگ، از مردن می گریزد و ظاهراً زنجیری را که برای بستن خود در نظر گرفته شده بود بر گردن و تن مسئول مرگ خود میپیچد. به خاطر این فریبکاری و تخلف، با هدف فرار از مرگ و زنده ماندن و جاودانگی، یک مجازات ویژه برای او در نظر گرفته میشود. این مجازات عبارت بود از اینکه سنگی را با زحمت در دامنه کوهی به سمت قله بغلتاند و دقیقا وقتی سنگ به قله رسید، دوباره به پایین غلتانده شود و این ماجرا تا جاودانه تکرار می شود! این مجازات که سیزیف گرفتار آن شده بود، تبدیل به نماد پوچی و بی معنا بودن در امورزندگی وموارددیگرگردید.
این پوچی بخاطر تکرار ابدی فعالیت مشخصی نیست، بلکه به علت بی نتیجه بودن این فعالیت است؛ هر بار که سنگ به پایین کوه می غلتد همه چیز به نقطه صفر بازگشته و مانند گذشته است؛ جز اینکه سیزیف فرسوده تر از قبل است.
با این مقدمه به موضوعی می پردازم که امروزه گریبان سازمانها و شرکتها و صاحبان کسب و کار شده؛ و آن احساس پوچی در نیروی انسانی است.
اگر شما به عنوان یک ناظر بیرونی به سازمانها و شرکتها دولتی، شبه دولتی و خصوصاً خصولتی ها مراجعه کنید، مشاهده خواهید کرد که نیروی انسانی آنها، بدون انگیزه و گرفتار روزمرگی شدهاند. در این نوع سازمانها مدیران آن چون خود، کارمند بوده و برای آنها در اکثر مواقع اهمیتی ندارد که کارکنان انگیزه دارند یا ندارد و فقط در پی کسب شهرت و سود آور اعلام کردن شرکت و دریافتی بیشتر هستند، شما سندرم مدیریت سیزیف را بسیار مشاهده می کنید. زیرا که آنها سعی حداکثر میکنند که نیروی انسانی را مشغول نگه داشته و پر حجم بودن کار فیزیکی نشان دهنده ،پر کاری آن می دانند و مانند مجازات سیزیف یک سنگ را هر روز به بالای کوه ببرند و بعد دوباره آن را رها کنند. با انجام کارهای تکراری و بی روح و بدون خلاقیت، فضایی ایجاد می شود که یا نیروی انسانی این سازمان را ترک می کند یا اینکه به فسیل یا سنگوارههای تبدیل می شوند که کم کم، خود به بخشی از خود سنگ تبدیل می شوند.یکی از علایم اینکه افراد به فاز وارد شده یا نشده اند پیام هایی است ازآنها می شنوی مانند : اینجا فایده ندارد ، ما رشد نمی کنیم ، کی می شود بازنشسته شویم ، اینها قابل تغییر نیشتند و از این قبیل پیام ها
به نظر من به عنوان فردی که سال ها در حوزه مدیریت فعالیت داشتهام، سه راهکار حداقلی که می توان متصور بود، عبارت است از:
یک
راهکار اول _ یادگیری مداوم
مهم نیست که شما چه سازمانی را مدیریت می کنید یا در چه سازمانی کارمند هستید. اگر تصمیم دارید در آن سازمان بمانید، یکی از بهترین راهکارها ایجاد فضای یادگیری مداوم و پیوسته است. این یادگیری، ابتدا بهتر است از مدیر یا صاحب کسب و کار حاصل شود و باید خود به عنوان پیشگام، در این مسیر الهام بخش و راهگشا گام نهد . با ایجاد فضای یادگیری مستمر، افراد را از حالت پوچی رهایی داده و رشد و توسعه فردی و سازمانی خویش را مداوم مشاهده و لمس می کنیم.به عنوان مثال تشکیل گروه های شبکه های مجازی که در آن پیام های صوتی آموزشی و تجزیه و تحلیل ها به اشتراک گذاشته می شود.این عمل پایبندی شما را به یادگیری را یاد آوری می کند.(مثلا شبکه اجتماعی واتس آپ وتشکیل کارگروهی به نام یادگیری و رشد) مثال دیگر مطرح کردن یک موضوع آموزشی و به بحث گذاشتن آن در ابتدای جلسات و سپس پیگیری موضوعات دیگر می تواند یک مدل خوب باشد .
یادمان باشد تعطیلی فرآیند یادگیری اولین منزل تبدیل شدن به سنگ سیزیف است .
دو
راهکار دوم _ ایجاد کمیته های بهبود
باید با ایجاد گروه های کوچک یا به اصطلاح کلونی هایی از نیروی انسانی پر انرژی، جوان و با انگیزه روی موضوعات و مشکلاتی که در سازمان وجود دارد.ماموریت این کمیته ها شناخت عارضه های اصلی در موضوعات مختلف و به بحث کشیدن و تدوین برنامه اجرایی برای حل گام به گام با کمک تک عوامل اثر گذار در فرایند .در این کمیته های بهبود با استفاده از مدل بهبود مستمر یا کایزن (به زبان ژاپنی)، افراد را در فرآیند های بهبود در سازمان دخیل کرده و فضایی ایجاد می کنیم که کارکنان احساس کنند وجود دارندو می توانند اثر گذار باشند. این مدل به شدت روی بهبود حال و هوای سازمانی و کارکرد های رفتاری نیروی انسانی موثر می باشد.مثلا کمیته بهبود مستمر حال کارکنان
سه
راهکار سوم _ جابجایی و چرخش شغلی
مدیران و صاحبان کسب و کار باید به صورت مداوم وضعیت نیروی انسانی خویش را پایش نمایند و با طراحی مدلی که در آن، افراد مدت زمان زیاد در یک سمت و شغل نماند. به عبارت دیگر نیروی انسانی در گذر زمان وارد مدلی از رشد سازمانی میشوند که بر اساس افزایش قابلیت ها و توانایی های خود، به حوزه های مرتبط و در بعضی مواقع غیر مرتبط در لایه های سازمانی ارتقا یافته و با این کار شرایطی مهیا می گردد که نیروی انسانی به صورت مداوم و مستمر در حال یادگیری موضوعات و محتوا و مطالب نو می گردد.
نتیجه گیری
مدیران و صاحبان کسب و کار باید به شدت به وضعیت روانی و روحی کارکنان خود توجه فراوانی داشته باشند.سازمان یک موجود زنده است که به غذا نیاز دارد ،به هوا نیاز دارد ، به سلامت روانی نیاز دارد و به رشد نیاز دارد .پس اگر در سازمانی به این نیاز ها توجه نشود به انسان ناتوان ،غر غر رو ، بد اخلاق با اندامی بد ترکیب تبدیل می شود . یکی از مهمترین مأموریت مدیران و کلیه کارکنان سازمان می تواند جلوگیری از شکل گیری پدیده سیزیف می باشد. عدم توجه به این سندروم، باعث از بین رفتن منابع و سرمایههای اصلی سازمان می گردد.
تهیه کننده و نویسنده: علی منتظرالظهور